داشتم با خودم فکر می کردم که چرا خدا حرف هایم را جواب نمی دهد. به اینجا رسیدم که اصلا من چرا اصرار دارم این خواسته ام را براورده کند؟و به این جواب رسیدم که غرق در خیالاتی خوش هستم.بله خیالاتی خوش. خیالاتی که فقط آن سوی زیبای ماجرا را به من نشان می دهند.و حرفی از مشکلات نمی زنند.نمی گویند که آیا اگر خواسته ام براورده شود واقعیت های زندگی می گذارد من آن خیال های شیرین را به واقعیت تبدیل کنم؟آیا مجالی برای لحظات رنگینی که در سر می پرورانم خواهم داشت؟
- ۱ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۶